هریس بهشت گمشده
هریس بهشت گمشده
دریغ است ایران که ویران شود. محمد
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 تير 1393برچسب:, توسط محمد عبدالعلی پور |

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی

 از آنهاازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری

 مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله

 محصول و سود را با هم نصفمی كردند . یك روز برادر

 مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ درست نیست كه ما

همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم

 ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند . بنابراین شب

 كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به

 انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال

برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت :

 درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من سر و

 سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید

 آینده اش تأمین شود .بنابراین شب كه شد یك كیسه پر

 از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی

 محصول او ریخت .سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر

بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی

 است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه

انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم

 خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند

 كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر

را در آغوش گرفتند .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.
ابزار و قالب وبلاگميهن فاکد جملات په نه په براي وبلاگ

مترجم وبلاگ و وبسايت به 36 زبان زنده دنيا

چت روم